ماری جوانا
ماری جوانا

ماری جوانا

صدای من رو از عمق تنهایی می شنوید!

تضادهای زیادی توی وجودم هست که همیشه برای خودم خیلی تعجب آوره ! درحالیکه آدمی به شدت تنوع طلبم، ولی به شدت هم وفادارم ! این رو از نبودن بلاگفا فهمیدم! از اینکه با وجود اینکه توی بدترین شرایطم تنهام گذاشته و من هنوز مثل زنی وفادار چشم به راهش نشسته ام! 

حتی وضعیت من شبیه زنیه که برای اینکه بی پناه نمونه، تو این چند وقتی که همسرم نیست صیغه یه مرد دیگه شدم که شاید به نظر خیلی ها خوش تیپ تر و جذاب تر باشه، ولی من هنوز دلتنگ شوهر اخموی شکم گنده ام هستم و منتظرم که برگرده تا بلافاصله بقچه ام رو بردارم و برم سر خونه زندگیم !

یکی دیگه از تضادهایی که مدتهاست هم می بینمش هم اذیت میشم ، قطب بین درونگرایی و برونگرایی منه! من در حالت کلی، آدمی ام با کلی دوست و رفیق! ولی ... در اصل به شدت حس انزوا طلبی دارم. این روزها که دور و برم پر تر شده و به واسطه این ارتباطات مجازی با خیلی از دوستانم به بحث و گفت می نشینم، حس انزوا طلبی ام بیشتر شده! حس میکنم من آدم این دنیا نیستم و آخر شب، بعد از تموم خنده ها و شوخی ها، وقتی سرم رو روی بالش میذارم اصلا از خودم رضایت درونی ندارم و با خودم میگم : فردا که بیدار شم این طور زندگی نخواهم کرد!

چیزی که این دنیای پر سر و صدا خیلی به رخم میکشه اینه که بیشتر از هر لحظه دیگه ای خودم رو تنها تر و رها شده تر می بینم و باز... دلم تنگ میشه برای شوهر کم حرف اخموی بلاگفایی ام... که بیام و بی خیال همه دنیا، مثل زنِ مطیعِ خاک بر سری که شوهرش بعداز مدتها بی توجهی و بی خبری برگشته خونه ، بدون اینکه زنش رو بغل کنه و ببوسه ولو شده پای بازی یوونتوس - رئال و منم دارم با ذوق برایش حرف میزنم و غذای محبوبش رو درست می کنم و با خودم میگم " کاش همیشه کنارم بمونه "


نظرات 6 + ارسال نظر
گچ رنگی یکشنبه 24 خرداد 1394 ساعت 14:49 http://dardam.mihanblog.com

تضاد!
می دونی؟من با تماااااام وجود این یادداشتو فهمیدم چون خودم دققققییییقققا همینم!پر از تضاد!و می دونی مشکل چیه؟اصولا آدمای اینجوری هیچ وقت از خودشون راضی نیستن!چون هر کاری ام بکنن همیشه یه بخشی از وجودشون هست که ساز مخالف می زنه!مثلا همین درون گرایی و برون گرایی!خب من الآن اون ور بومم:-D یعنی ارتباطاتتمو محدود کردم و کردم و یه جورایی منزوی شدم!ولی به شدت حس می کنم که دلم می خواد با تمام ادمای دنیا دوست باشم و باهاشون حرف بزنم و هر شب به خودم میگم از فردا نباید اینجوری باشی،ولی می دونم اگه اینجوری ام نباشم وضعیتم فرقی نمی کنه:(
خیلی نوشتم، دست خودم نبود خیلی همزادپندارانه بود این یادداشت:-D

دقیقا! هیچوقت از خودم راضی نیستم :)
یکی بیاد منو با دنیای آدما قهر کنه :)))

آیبک پنج‌شنبه 21 خرداد 1394 ساعت 19:42 http://www.aybaknevesht.blog.ir

حال و روز من اما حال و روز زنیه که شوهرش مرده و حالا میگه آخخیشش! اگه نمی مرد هیچ وقت نمی فهمیدم مردهای خیلی بهتری هم وجود دارن

:))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))

ایرانی پنج‌شنبه 21 خرداد 1394 ساعت 14:35

ببین چطوری همه چیزو به هم ربط میدن :)))
من وقتی یکی مینویسه تنبلم و فلان متن و نخوندم تا حد جنون های مستانه میرسم ولی خب اگه حالشو داشته باشه شیرفهمش میکنم

دیگه من قدرت ربط دادنم بالاست :))

خوب کردممممممممممممم :)))))))))))

جوینده چهارشنبه 20 خرداد 1394 ساعت 20:47 http://jooyandeyehaqiqat.blogir.com

فکر می کردم این ویروس پارادوکس رو فقط من دارم و هیششکی هم خبر از حالم نداره ...
چقدر شبیه منی تو ...
تازه عجیب تر اینه که این مدتی رو که به جبر دور و برم خلوت شده از آدما ... دلم برای انزوای داخل جمعم تنگ تره !! یعنی انزوای حقیقی که همه دنبالشن کلا ناسازگاره به روح من !!

چی بگم واللا ...

من که دست از وفاداری کشیدم ... گرچه دیرتر ... اما با قطعیت بیشتر!! :(((((

چقدر خوبه که شبیه توام :)
کلا منم یه جوری همیشه بین جمع حس تنهایی میکنم :))

من هنوز منتظرم

آقای شوژ سه‌شنبه 19 خرداد 1394 ساعت 20:01 http://shoozhtheteacher.blog.ir

سلام منزویِ شماره ی 48!

+اینجا چرا نظرات خصوصی نداره؟

سلام :))))

عه ؟ نداره؟
خب لابد با کسی حرف خصوصی نداره :))))

Tornado سه‌شنبه 19 خرداد 1394 ساعت 15:16 http://deathofstars.blogfa.com

یه اکانت inoreader باز کن
اینجوری هر کی آپ کرد, می‌فهمی
مثل که فهمیدم و اومدم

باز کردم ولی سردر نیاوردم ازش! :)))))))))))))
آیکون یک عدد مریمِ تنبل :)))

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.